دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

حدیث روز

یکی از تنها انسان هایی که قطع به یقین هر حرفی ازش باقی مونه رو باید با طلا نوشت و تو ذهن حک کرد،امیرالمومنینه.(البته راستشو بخواین بین اماما یکی حدیثای امام علی به دلم میچسبه و یکی هم امام حسین ...اما راستش از بقیشون زیاد حدیث های جالبی در دسترسم نیست).به خاطر همین به خوندن نهج البلاغه خیلی علاقه دارم و سعی میکنم بعد این هر روز یک صفحه بخونم.

به عنوان اولین حدیثم ، این حدیث رو میزارم:

عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت برایش عذری بتراش.
علی(ع)

حدیث زیباییه.کلا این تفکر امام علی (که الان تو جامعه مذهبی(یا شایدم غیر مذهبی) ما به کلی به فراموشی سپرده شده) که تا به چیزی یقین پیدا نکردی راجع بهش اظهارنظر نکن و یه ذره لال مونی بگیر.که یکی از مصادیق لال مونی ها ، تو قضاوت کردن دیگرانه . اصرار داریم تا از هر کس و هر چیزی یک ایرادی بگیریم.یکی از احادیثی که امام علی تو این قضیه داره خیلی زیباس که میگن :(نقل به مضمون)

اگه دو تا دختر و پسر با هم وارد یه اتاق خالی شدن ، واسه این کار اونا هزار و یک دلیل بیار و نسبت بهشون هیچ سوظنی نداشته باش.

امیر المونین بعدا در جایی یکی از صفات عاقل رو این طوری بیان میکنه که :

یکی از صفات عاقل این است که انچه امکان تکذیب ان داده میشود را نمیگوید

و این واقعا یکی از احادیثیه باید تو هر خونه و مسجد و کوچه و بازاری به دیوارا زده شه.


  • مرتضی خیری
  • ۰
  • ۰

لذت سوال

یادمه یه بار که داشتم میرفتم سمت دانشگاه،وقتی از تاکسی پیاده شدم ، یه سوالی به ذهنم رسید که اصلا یهو از خودم پرسیدم که چرا الان پاهای من باید به زمین بچسبه؟اصلا یه سری سوال خیلی ساده راجع به گرانش به نظرم اومد...

نمیدونم دیوونه شده بودم یا گشنگی بهم اثر کرده بود یا اینکه از عواقب خوندن کتاب"پرسیدن مهم تر از پاسخ دادن است"بود.

چیزی که مطلقا یادمه ، وقتی که یه همچین حس پر سوالی رو تجربه کردم، حس نشاط و شادی و لذتی بود که داشتم.کاش که فقط سوال بلد باشم و جوابشو از بقیه(بقیه چرت و پرت نه ها...بقیه های خوب) بگیرم.یه چیزی هم یادمه اینه که تو اون موقع به بزرگی نیوتون هم پی بردم که تو اون زمان که هیچ تصوری از نیروی گرانش نبود ، چطور همچین فرضی واسه خودش طراحی کرد و به جواب رسید.مطمئنا خیلی ادم بزرگی بوده.

  • مرتضی خیری