دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پیش نوشت نامربوط: خیلی وقت بود از محیط وبلاگ به دور بودم. احساس میکنم کم کم دارم به اون فاز قبلیم نزدیک میشم. پس بعد این سعی میکنم دوباره کیبوردفرسایی کنم. فقط خدا کنه مثل قبل ذهن شما رو هم نفرسایم.

***

یه متنی میخوندم از آقای بلانچارد، گفتم با شما هم در میان بزارم.

متن درباره اینه که چه اصولی باعث میشه اخلاقی عمل کنیم. بلانچارد 5 اصل آرمان، افتخار، بردباری، پشتکار و روشن بینی رو بیان میکنه.

به اختصار میگم منظورش از 3 اصل اولی اینه که فرد اگه بفهمه کاری که انجام میده برخلاف آرمانیه که از خودش داره، یا به احساس رضایتمندی و افتخار به خودش ضربه میزنه سعی میکنه اون کارو انجام نده و یا صبرنداشتن باعث میشه فرد سریع از مواضع اخلاقیش کوتاه بیاد و برخی کارهای عجولانه دیگه رو مرتکب بشه.

اما اصلی که فک میکنم خوبه بهش توجه کنیم، اصل "پشتکار"ـه.

بلانچارد میگه فرد برای انجام کار باید به صورت مداوم و پویا پیگیر کار باشه و صد البته اصل بردباری باید پایه ای برای پشتکاری باشه. 

"در اینجا باید بین وابستگی و علاقه مندی تفاوت قائل شویم. اگر شما به کاری علاقه دارید زمانی به آن میپردازید که شرایط مناسب باشد و اگر مانعی شما را از انجام آن عمل بازدارد، سرانجام بهانه ای برای عدم انجام آن پیدا خواهید کرد. ولی زمانی که وابستگی و اعتقاد برای انجام عملی ایجاد شود، دلبستگی شما به انجام آن به اندازه ای خواهد بود که هیچ بهانه ای شما را از رسیدن به نتیجه بازنخواهدداشت.در واقع اگر وابستگی و دلبستگی لازم برای انجام کاری وجود داشته باشد، راه هایی برای کنار زدن تمام دلیل تراشی ها و بهانه ها پیدا میکنید و آن کار را ادامه میدهید. در این حالت وقتی که شرایط هم مساعد نباشد، شما باز به اصول اخلاقی خود پایبند میمانید. نشانه اصلی پیگیری مداوم هم پایداری در مسیر اخلاقیات است. در واقع پیگیری مداوم بیان سعی و تلاش به زبان نیست بلکه در حقیقت خود انجام عمل است."

نمیخوام اینجا خیلی به کارای اخلاقی توجه کنم. 

در حالت کلی، در همه چیزایی که میخوایم یاد بگیریم و همه کارایی که میخوایم انجام بدیم بهتره زیاد به علاقه مند بودن به اون موضوع فکر نکنیم. جهت کلی ما رو آرمان ما شکل میده. علاقه اصلی ما باید اون آرمان باشه. پس کارهای جزئی تری که در جهت اون میخوایم انجام بدیم لزوما نباید مورد علاقه ما باشه. همین کارای جزئی که بهشون شاید علاقه نداشته باشیم، کارایی هستن که حتی ما رو از اون کار اصلی و آرمانمون نگه میدارن.

***

پی نوشت نامربوط(صرفا شرح حال خودمه): متاسفانه احساس میکنم تو کل زندگیم فقط نقش یادگیرنده رو داشتم. این یادگیری تقریبا هیچ وقت به پول(معیار به کارگیری اون یادگیریه) نرسیده. با بعضی کارها مثل آموزش میتونستم پول دربیارم اما اون رو هم انجام ندادم. 

ابهام های زندگی رو هم اون قدر واسه خودم زیاد کردم که اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم. با بعضی چیزایی که اتفاق افتادنشون به دو سه عامل مبهم بستگی داشتن تصمیم گرفتم و احساس میکنم همین ابهام ها بهم کلک زدن. فکر میکنم هیچ فاکتور مبهمی طبق اون چیزی که آدم دلش میخواد جلو نمیره.

حالا بدبختیم اینجاس که خودمو با هم دوره ای های کارشناسیم که مقایسه میکنم، احساس مشنگ بودن بهم دست میده. 

تنها چیزی که میتونم خودمو باهاش آروم کنم، اینه که"شاید سعی میکنید از چیزی دوری کنید در حالی که خیر شما در آن است و شاید چیزی که دوست دارید به دست بیارید در حالی که ضرر شما در آن است"

فک میکنم هرچه سریعتر باید شروع کنم و مشغول به کاری شم. خدایا میشه تو این یه مورد شانس درست حسابی جلو رومون بزاری؟ :)

  • مرتضی خیری