دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
در مسیر خوابگاه به دانشگاه ما،یه پارک خیلی قشنگی بود که با توجه به علاقه ای که کلا به پارک دارم ، هر روز صبح سعی میکردم از اونجا رد شم.نکته ای که تو پارک ها و مخصوصا تو پارک های تهران خودشو نشون میده پر از پیرمردهاییه که یا تنها و یا با سه چهار نفر دیگه اونجا نشستن و فکر میکنن و یا حرف میزنن.
چیزی که در مورد پیرمردها قبل این فکر میکردم این بود که ادمایین که به شدت منتظر مرگن،هیچ فعالیتی واسه انجام دادن ندارن،هیچ دلخوشی خاصی هم ندارن.
اما وقتی که یه خورده فکر میکنم به این نتیجه میرسم که واقعا ما جوون ها چه فرقی با پیرمردها میتونیم داشته باشیم؟غیر از اینه که سر خودمونو با کارهایی مشغول کردیم که صرفا هیجان تو خالیه.صرفا یه دلمشغولیای سادن؟.به نظرم ما هم دقیقا مثل پیرمردها منتظر مرگ هستیم اما به علت یه خورده قوت و جونی که داریم در این انتظار ننشستیم بلکه صرفا ایستادیم و فوق فوقش به جهتی که نمیدونیم به سمت چیه داریم حرکت میکنیم.
احمقانه از بعضی چیزها خوشحال میشیم و یا از بعضی چیزای دیگه ناراحت میشیم در حالی که اون پیرمرد با توجه به تجربه ای که داره دیگه از این احساسا به راحتی به وجودش راه نمیده.

  • مرتضی خیری
  • ۰
  • ۰

ایناندیرما

یه کلمه ای که تو ترکی خیلی از این کلمه خوشم میاد و بعضی اوقات شوخی هام با این کلمه هستش،کلمه "ایناندیرما" هست به معنی "حرف و سخنی که برای باورپذیرتر کردن حرف دیگه ای ازش استفاده میشه."

نکته ای که بهش علاقه مند شدم ، اینه که "ایناندیرما" بیشتر در مواقعی استفاده میشه که اون حرفی که میخوایم باورپذیرش کنیم ، یه حرف دروغه.در واقع وقتی میخوایم دروغی رو به یک ادم دیگه ای بخورونیم ، از همچین ابزارهایی استفاده میکنیم.در حالی که به نظرم این طور میاد که وقتی که کسی میخواد حرف حقی بزنه هیچ وقت به خودش سخت نمیگیره که اون حرف رو به بلع کس دیگه ای بده ، هیچ وقت از همچین ابزاری استفاده نمیکنه،به حالش فرقی نمیکنه که طرف به حرفش گوش کنه یا نه.

چون میدونم حرفمو نتونستم به صورت واضح بگم،یه بار به صورت ترکی خلاصه شو میگم:

اگه بیری ایستسه سیزی ایناندیرا، احتمالا سوزو یالان دی.

(ترجمه: اگه کسی بخواد چیزی رو واسه شما بباورونه!، احتمالا داره دروغ میگه.)


  • مرتضی خیری