دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

خوابگاه

این روزها یکی از بدترین چیزهایی که تو ذهنم باهاش درگیرم،مفهومیه به نام " خوابگاه " و سعی میکنم هر چه زودتر از دست این مفهوم چرت رها شم.

یادمه اولین روزهایی که دانشجو شده بودم ، چه قدر از بودن تو خوابگاه لذت میبردم.چه قدر با بچه ها خوش میگذروندیم.یادمه که وقتی فرجه بین ترم میرفتم شهر خودمون ، دعا میکردم تا ترم زودتر شروع شه تا برگردم خوابگاه و از مفهومی به نام " خانواده" فرار میکردم تا به چیزی برسم به نام "خوابگاه".

یکی از دلایلی که باعث میشه از خوابگاه بدم بیاد ، اینه که هرچقدر هم بچه ها ، بچه های خوبی باشن نمیدونن که تو قبلا چه جور ادمی بودی ، چه مشکلاتی،چه دغدغه هایی ، چه تفکراتی و ... تو شهر و منطقه تو هست و بوده و حتی گاهی بچه ها نسبت به یه کلمه خاص ، دو تا تعریف متفاوت دارن.(گرچه این مشکل بین هر دو انسان متمایز هست ، اما به نظرم میزان تفاوت تعریف در دو تا دوست همشهری نسبت به دو تا دوست همخوابگاهی بیشتره).

یکی از چیزهایی که به همین دلیل تو خوابگاه به وجود میاد،دُز بالای قضاوت کردن های چرت و پرت هست.

یکی از خاطراتی که در مدت اخیر یادمه منو خیلی اذیت کرد ، این بود که یک بار یکی از بچه ها برگشت به یکی دیگه از بچه ها گفت که :"مرتضی ادم پان ترکیه ."این جمله خودش زیاد جمله ناراحت کننده ای نیست چرا که این دوستمون نه میدونه پان ترک یعنی چی و نه میدونه که من چجوری فکر میکنم صرفا با کنار هم قرار دادن چن تا جمله از من همچین قضاوتی میکنه.(من فعلا هم به این جمله ام اعتقاد دارم که یه بار به یکی از بچه ها گقتم:من خودم نمیدونم چجوری فکر میکنم اونوقت تو از کجا میدونی که من به چی و چجوری فکر میکنم).نکته تلخ ماجرا واسه من اونجاییه که وقتی یه دوست دیگه من ، صرفا یه کلمه از لهجه فارسی ایشون رو مسخره فرمودن چنان نگاه غضبناکی به دوستم کرد که من خشکم زد چه برسه به دوستم.

یکی دیگه از بدیایی که واسه خوابگاه میدونم اینه که ذات خوابگاه تلاش ویژه ای در مشترک کردن علایق و دغدغه و فکرهای های ادما میکنه.دیگه یه فرد به تنهایی نمیتونه به چیزی که علاقه داره ، فکر کنه.دیگه نمیتونه به سادگی کاری که دوست داره انجام بده.

پی نوشت 1:این مشکلات ، فکر میکنم فقط برای من به وجود اومده.فکر میکنم بدی ماجرا از من باشه.

پی نوشت2:بنا به اصل"هیچ تفاوتی میان من و دیگران نیست" این مشکلات برای من هم صدق میکنه .چه بارها شده که من باعث رنجش دوستان شدم .فکر میکنم یکی از راه های حل مشکل ازار رسوندن به هم از طریق حرف زدن ، پاک کردن کل صورت مسئله باشه.یعنی احساس میکنم که این که در کل با بچه ها حرف نزنی ، خیلی بهتر از اینه که حرف بزنی و باعث رنجششون بشی.

پی نوشت3:احتمالا بدی هایی که یه خوابگاه واسه من داره به بچه هاش ربطی نداره .چرا که اگه یه کسی رو در شرایطی قرار بدن که دروغ بگه ، احتمالا دروغ خواهد گفت و این ربطی به فردش نداره(در اکثر موارد) . و خوابگاه نیز به همین طریق.


  • ۹۵/۰۳/۱۹
  • مرتضی خیری

نظرات (۰)

کسی نظری نداده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">