پیشنوشت1: یه مدتی به دلیل تموم شدن اینترنت و بعدش یه سفر دو سه روزه به تهران، تو وب و اینا نبودم. البته بعضی وقتها با سرعت بوق همراه اول تو شهر ما، میومدم یه سری میزدم اما عذابی بود واسه خودش.
این پست رو صرفا واسه دس گرمی مینویسم. باشد که مقبول افتد.
پیشنوشت2: چون دانشگاه یه نقطه عطفی تو زندگی بیشتر ما ایرانیاست، میخوام یه چرت و پرتایی راجع بهش بنویسم.
چیزای خوبشو که هر کسی که رفته میدونه. من فقط چیزهایی از دانشگاه که به نظر من بد هستن رو مینویسم.
قسمت اولش هم همون چیزی که این دو هفته باهاش نگذشت رو مینویسم.
***
یکی از چیزایی که وقتی رفتیم دانشگاه، نظرمونو به خودش جلب کرد، اینترنت دانشگاه بود.
چه حالی میکردیم با سرعتی که داشت و اون حجمی که میتونستیم دانلود کنیم.
بعضی وقتها(به ندرت) با سرویس 7.5 شب برمیگشتم خوابگاه تا بیشتر دانشگاه باشیم و بتونیم با سرعت بیشتری دانلود کنم(تا 7 مگ بر ثانیه هم تو خاطراتمون هست).
تو خوابگاهِ دو سال اول که اینترنت اکانتی بود، یه فایل نوت پد درست کرده بودیم و توش خداتا از یوزرنیم و پسورد های بچه ها رو که با دوز و کلک و هر روش دیگه ای به دستشون آورده بودیم، مینوشتیم. وقتی یکی از بچه ها هم میگفت:"نمیدونم اینترنتم چرا تموم شده"، با خودمون حال میکردیم.
دو سال آخری هم که خوابگامون عوض شد و هر کس مجبور بود با لپ تاپ خودش اینترنت بره، تو خود خوابگاه شب رو یه خورده بیشتر بیدار میموندم تا از ظرفیت آزاد شبانه استفاده کنیم. هر ماه هم 30 گیگ حجم روزانه اش بود.
هر کسی هم یه چیزی دانلود میکرد.
من خودم چون عشق فیلم و انیمیشن بودم، یه آرشیو عظیمی واسه خودم درست کرده بودم.
شاید خیلی هاشو هم اصلا نگاه نکردم و بعدا وقتی هاردم دیگه ظرفیت نداشت، پاکشون کردم.
اون موقع ها فک میکردم یکی از نعمتهای الهیه این مفت بودن اینترنت.
اما الان که فک میکنم هیچ چیزی جز بدبختی واسم نداشته.
به خاطر همین مفت بودنش، خیلی از چیزایی رو دانلود میکردیم که شاید هیچ نیازی بهشون نداشتیم. هیچ نیازی نبود اما چون اون حجم مال من بود، باید مصرف میشد وگرنه چی؟ سهم اون روز میسوخت دیگه.
ما با این فکر که نباید هیچ فرصتی رو از دست داد، از کل حقوقمون استفاده میکردیم.
غافل از اینکه همین وقتی که صرف گشتن تو اینترنت و نگاه کردن به منظره زیبای کامل شدن ستون سبز افقی IDM، میکردیم رو میتونستیم تو خیلی از جاهای دیگه خرج کنیم.
بعضی وقتها مفت بودن یه چیزی، باعث میشه تا توجهت بهش بیشتر بشه و این توجه، تو رو به راه انحرافی ای بکشونه.
خیلی از ماها هستیم که ناخودآگاه یه چیز تلخ مفت رو به عسلِ یه خورده گرونتر ترجیح میدیم.
اگه یه چیزی پولی باشه، میفهمی که واقعا میخوای ازش استفاده کنی یا نه و ارزششو داره یا نه؛ چون داری بابتش یه چیزی از دست میدی و درسته که همیشه یه چیزی از دست میدیم اما پول خیلی بیشتر از زمان(و خیلی چیزای دیگه مثل انرژی جوونی و ...) به چشم میاد.
به خاطر همین الان که تو ماه کل خانواده باید 3 گیگ اینترنت استفاده کنن، دقت میکنم ببینم چی ارزششو داره و چی نداره. تموم هم بشه شارژش نمیکنم. حداقل اینطوری میتونم یه تغییر کوچیکی تو زندگی روزمره ام بدم.
پینوشت: فقط میخواستم بگم، فقط من اینطوری نبودم. خیلیهای دیگه مثل من هم بودن که چون فک میکردن روزانه 500 مگ حجم اینترنت دارن، باید حتما ازش استفاده کنن. درسته خیلی مسخره است اما خیلی ها دچارشن.
و تنها اینترنت هم نیست. خیلی چیزا به خاطر اینکه مفته، ازش خوب استفاده نمیشه؛ مثل خود زندگی.
و خیلی آدما هم فک میکنن چون حق چیزی رو دارن پس انجامش میدن.
و خیلی آدما هم فک میکنن چون قانون اجازه چیزی رو داده، انجامش میدن.
اما خیلی از وقتا، همون قانون و همون حق آدمو بدبخت میکنه.
محدودیت تو خیلی چیزا اصلا بد نیست.