دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی
  • ۲
  • ۰

تاثیرگذاری

پیشنوشت: حرفام پرت و پلاس. ضمن اینکه شاید هیچ نتیجه‌گیری خاصی نشه کرد. بیشتر یه درد و دله و اینکه مطمئناً خواهید فهمید که بیشتر از اینکه بخوام حرف سیاسی بزنم، منظورم یه چیز دیگس.(دلیلشم قبلاً گقتم دیگه: من از سیاست تقریباً هیچ چیزی نمیفهمم)

***

یکی از افرادی که خیلی دوسش دارم، پدربزرگمه یا همون طورکه خودمون میگیم «آقا». خب یه دلیلش اینه که احساس میکنم فرد بسیار منطقی ای هستش. راستش اگه بنا به سن و سال باشه، اصولاً باید پدرم از آقام منطقی‌تر باشه، در حالی که اینطوری نیست.

با آقام داشتیم راجع به انتخابات رئیس جمهوری امسال همینطوری بحث میکردیم. خوب آقام شاید به خاطر مذهبی بودنش(شما میدونید چرا احمدی نژاد رو مذهبی میدونن؟ شاید چون هیئتیه) دوست داره از احمدی نژاد حمایت کنه و من به خاطر حرفایی که از بقیه میشنوم، دوست دارم روحانی برنده باشه؛ گرچه به قول فواد ایزدی، وقتی نظرشو راجع به برنده انتخابات آمریکا پرسیدن، گفت «هر کی، چه ترامپ و چه کلینتون برنده بشن، برنده اصلی، مردم آمریکا خواهند بود» :))))

آقام برگشت حرف خوبی زد :"این انتخابات هر نتیجه‌ای داشته باشه، به من که ربطی نداره. خوب باشه یا بد باشه، واسه شما جوون ترهاست." به نظر من هم راست میگه. اما با اینکه این حرف رو میزنه، اما احتمالاً در انتخابات شرکت میکنه و روی زندگی من تأثیر میذاره و شاید کار درستی هم میکنه که رأی میده.

یاد انقلاب 57 میفتم. نمیدونم شما هم شنیدین یا نه، اما برخی پیرمردها از اینکه اون زمان انقلاب کردن از جوون ترها عذرخواهی میکنن. در حالی که به نظرم این عذرخواهیشون کار غیرمنطقی ای هستش. اون زمان به نظرشون، انقلاب کار منطقی ای بوده و همین واسم کافیه که بدونم قصدشون خوبی بوده. ضمن اینکه مشخص نیست اگه ایران با همون فرمون میرفت جلو، وضعش بهتر میشد یا بدتر. (در مورد جمله آخری سریال 11٫22٫63 رو پیشنهاد میکنم. سریال زیباییه.)

به هر حال، انقلاب کردن و وضع ما شده این. اما میخواستم بگم که اون زمان اگه من بودم، احتمالاً تو تظاهرات شرکت نمیکردم.

دلیلشم آینه که به شدت از تاثیرگذاری میترسم.

احساس میکنم اگه یه حرفی بزنم و یه کاری بکنم و متعاقب و با تأثیر از اون کار من، یکی دیگه یه کاری بکنه و بعداً بفهمه کار خوبی نبوده، چه احساسی نسبت به من پیدا میکنه؟

به خاطر همینه که ازدواج واسم کار ترسناکیه و وحشتناک تر از اون، بچه‌دار شدنه.

یا بعضی وقتها دوست دارم که دوستانم حرفامو به مسخره بگیرن تا اینکه جدی بگیرن و روش فک کنن.

یا یه مثال دیگه که حداقل واسم یه خورده ملموس‌تره، آقای شعبانعلیه. میدونم که حرفاش، حرفای تاثیرگذاریه. حالا اگه کسی با همون حرفا، بیفته تو چاه، چی خواهد شد؟

حالا قضیه اون افرادی که حاکم و رئیس جمهور جایی میشن، خیلی جداس. یه جسارت و جرئت خاصی میخواد.

به نظرم تأثیر گذاری تو زندگی بقیه، کار بسیار خطیریه. اما مطمئنا حرف احمقانه‌ای هم هست که نباید تاثیرگذار باشیم.

یه جورایی جریانش واسم نامشخصه که کِی میتونی تاثیرگذار باشی و چه وقتی نباید تأثیرگذار باشی.

گرچه واسه خودم یه جوابی دارم، اما خودش یکی از مبهم ترین جواباست: "هر وقت بفهمی نتیجه ی کارِت خوبه." گرچه به نظرم جواب مفیدی هم هست؛ به قولی میگن که "آنچه را که فکر میکنی درست انجام بده تا خدا علم آن چیزی را که نمیدانی به تو بدهد."

***

پینوشت: یکی از حرفای جالبی که پدربزرگم قبلا بهم گفته و مطمئنم پدرم هیچ وقت نمیگه، می‌گفت تو رفراندوم جمهوری اسلامی «دو» بار رأی داده. میدونید، حتی کسایی بودن که تعداد بیشتری رأی هم دادن.

با ذات خود تاثیرگذاشتن بقیه تو زندگی من، زیاد مشکلی ندارم.(نمیتونم هم مشکلی داشته باشم) اما وقتی صحبت به تقلب و اینجور کارا میرسه، یه جورایی نمیتونم ببخشم.

پیشنوشت2: میدونیم که احمدی نژاد امسال نمیاد. میدونید که منظورمون بیشتر تقابل دو تا داستان بوده.

  • ۹۵/۱۲/۲۳
  • مرتضی خیری

نظرات (۰)

کسی نظری نداده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">