این روزا متاسفانه زیاد نمیتونم لای کتاب باز کنم اما هر چقد بخواید سعی میکنم کتاب اصلی یعنی طبیعت رو بخونم.
بعضیا هم بین صفحه های کتاباشون گلبرگ میزارن. شما میدونید چرا؟
(دهن هر چی حسن تعلیل و این جور چیزا رو سرویس کردم :) )
***
به عادت این روزها، پا شدیم رفتیم دیدار فک و فامیلهامون تو روستا.
یعنی به حدی خوشحال و آروم شده بودم که اگه به خر پم پم میدادن، اینقد خوشحال نمیشد :)
شواهدش هم موجوده. اون پایین ماییناس.
پینوشت: فک میکنم اصطلاح "به خر پم پم دادن" رو شما ندارید.(یا دارید؟)
اگه ندارید، توضیحاتی چند بدم و از محضرم شرفیاب شید :)
پم پم که میشناسید؟ همون کیکای نرم قدیمی.
گویا در سالهای دور در این مناطق نزدیک، هر وقت به خری پم پم میدادن، خیلی خوشحال میشده. به همین دلیل این اصطلاح کم کم جا افتاد و جاشم همینطوری موند. جاش میمونه :)
***
اینم شواهدمون.
فقط قیافه ام رو زیاد ورانداز نکنید. تحقیقات معتبری داریم که نگاه کردن به این قیافه در عرض 10 الی 20 ثانیه ممکنه شما رو از خواب و خوراک بندازه. مخصوصا که بچه ها نباید ببینش. البته کاربردهایی مثل چسبوندن بر روی قندون و ... برای کم تر کردن مصرفش داره.
به دور از همه این حرفا، میخواستم بگم اگه تا قبل از 30 سالگی اینا به دلیل تصادف و ... نمردم، احتمالا همون حول و حوش(یا حول و هوش؟)30 سالگی به دلیل استرس زیاد خواهم مرد.
از بس که بابت کوچک ترین چیزها واسه خودم سخت میگیرم.
این روزها هم مثل یک چهارم(یا شاید یک پنجم. میبینید، واسه اینم دارم سختگیری میکنم:)) بقیه سال، شبها از استرس زیاد نمیتونم بخوابم.
وقتی یه چیزایی مثل بی خیالی و اینجور چیزا مینویسم، فقط با خودمم.
البته تو خیلی از چیزا هم خیلی بیشتر از بقیه بیخیالم اما منظورمو کامل نمیتونم بگم بنابراین این حرفام زیاد مهم نیست، اما...
تا چند روز دیگر خبرهای خوبی در راه است.
- ۹۶/۰۲/۰۶