دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

چپیش

آسمون شهرمون به حدی آبیه که خطر غرق شدن وجود داره. 

لطفا موارد ایمنی را لحاظ نمایید.

***

آب و هوای اطراف ما به حدی خوبه که اینکه اینجا باشی و نخوای یه سری به روستا و اینا بزنی، جزو محالات ذاتی محسوب میشه؛ یه چیزی تو مایه های جا کردن دنیا تو یه تخم مرغ.

دیروز یه سری به روستای یلقون آغاج(ترجمه اش شاید "درخت خسته" باشه) زدم. حدود 10 کیلومتری با شهرمون فاصله داره.

یه خورده که از جاده فاصله گرفتم، یه گله خیلی تر و تمیز با یه چوپون مشتی دیدم.

اولین فکری که بعد دیدن بزغاله هایی که به معنای واقعی کلمه "حال میکردن" کردم، این بود که کاش منم بزغاله بودم. منظورم اینه که بزغاله ای باشم که گذر زمان هم منو تبدیل به بز نکنه. وگرنه به قول بچه ها گفتنی، همه ما اولِش یه "خرما"ی خوشگل بودیم و با بزرگ تر شدن، ذات "بادمجونی"ـه زاغارتمون رو شد.

نزدیک تر رفتم و یه حال و احوالی هم با چوپون کردیم. یه خورده راجع به اینکه مسئولین خردمند! به روستاها نمیرسن، حرف زدیم و گله کردیم.

من خیلی خیلی تو چیزای جامعه شناسی و کلا چیزای بزرگ تر از خودم بی شعورم، اما خوب با چیزایی که شنیدم به نظرم بهترین راه برای پیشرفت بهبود دادن از کوچکترین نقطه هاس. اول خودت، بعد یه روستا، بعد شهر و بعد کلان شهرا. جامعه ای که روستاهاش مهاجرت منفی داشته باشن، به درد هیچ چیزی نمیخوره.

این چرت و پرتا که مهم نیست. فقط نوشتم تا بگم روستا واسم خیلی مهمه.

یه عکس میزارم. نگاه کنید و لذت ببرید از سه چهارتا زوج بز-بزغاله(یا همونطور که خودمون میگیم "گچی-چپیش").

میتونید کلیک کنید تا تو اندازه واقعیش ببینید. 

  • ۹۶/۰۱/۱۸
  • مرتضی خیری

نظرات (۴)

حالا ضروری بود خودتونو به چپیش و بادمجان تشبیه کنید؟؟ :))
آسمان اونجا خیلی خوشگله :)
چوپان های قدیم یه چیزی داشتن به اسم "قوم قومه" واسه جای دم کردن، الان هم دارن؟؟ اون آقایی که شما دیدین از اونا داشت؟
پاسخ:
:))) من چیکار کنم، اینطوری شده دیگه :)
به طرز معجزه آسایی زیباست. البته احتمالا منطقه شما خیلی قشنگ تر از مال ماست
عذر خواست و گفت، تازه اومدم، هنوز چایی دم نکردم.
ایشالا از دفعه بعدی یه چایی هم با چوپانان عزیز میزنم
آره طبیعت اطراف ما هم زیباست :)
بالاخره از اون قوم قومه ها داشت یا نه یا متوجه نشدین؟؟
پاسخ:
نه متاسفانه.
دقت نکردم ببینم داره یا نه.
چه سال های از بچگیو با فک و فامیلای بابام میرفتم ییلاق و‌چادر نشینی و‌دیدن این منظره ها :)
من دوست دارم مرغ دریایی باشم‌ مثل این عکس 

http://s8.picofile.com/file/8291633318/%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B7%DB%B0%DB%B3%DB%B2%DB%B2_%DB%B1%DB%B7%DB%B0%DB%B3%DB%B1%DB%B5_1.jpg
پاسخ:
واقعا کار از این بهتر داریم؟ طبیعت گردی یه کار عالیه مخصوصا که یه خورده بکر هم باشه.

پرنده شدنم خوبه. پرواز میکنن، قشنگه.
اما این حالی که این بزغاله ها از زندگی میبرن، یه چیز دیگس. لامصب انگار دنیا عین خیالشون نیست. اما باز همینا هم یه خورده که بزرگ تر میشن، میشن بز و یه خورده سرسنگین تر میشن، انگار قراره چه کار مهمی بکنن.
پرنده بودنم‌ یه حس رهایی داره 
ترکیبش با آب میشه رها و بی پروا 
آخه خودم از آب میترسم 
اینطوری که میگی دنیا عین خیالشون‌ نیست به گاو فکر میکنم‌:)) 
سنگین متین‌ بیخیال :دی 

پاسخ:
گاو هم درسته عین خیالش نیست اما اونم همونطور که خودت میگی، سنگین و متینه :)
اما بزغاله، سر زنده اس. یه جوری میپره اینور و اونور، آدم حال میکنه. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">