یه دو سه تا موضوع هست، شاید بتونم بگم جزو علایقمه.
یکیش تفاوت بین شهرای بزرگی مثل تهران و شهرای کوچیکی مثل تکابه.
خیلی دوست دارم از لحاظ جامعه شناسی بدونم این دو تا چه فرقی تو مردم ایجاد میکنن.
***
یکی از چیزایی که تو ظاهر قضیه هست، به نظرم کمبود ارتباط با آدم بزرگاییه که تو شهرای کوچیک پیدا میشه.
نمیگم نیست فقط احساس میکنم میزان ارتباط بین آدم بزرگا و آدم کوچیکا تو شهرای بزرگ بیشتره.
احساس میکنم تو شهرای کوچیک نمیخوان زیاد تو چشم بیان و به خاطر همین، به نظرم آدمایی مثل من متضرِّر میشیم.
***
بعضی وقتها پیش خودم فکر میکردم «چی میشد خدایا منم تو کلاسای آدم بزرگایی مثل علامه جعفری مینشستم؟ یا چی میشد مثلاً تو جمع آدم بزرگایی مثل ابتهاج و لطفی و ... بودم؟ یا مثلاً چی میشد دوستایی مثل شعبانعلی داشتم؟ یا ..."
منظورم اینه که تو شهرای کوچیک اصلا یه همچین موقعیتهایی به وجود نمیاد چه برسه به اینکه بخوای حضور داشته باشی.
(اینطور فکر میکنم که از لحاظ احتمالاتی، اگه با کسی تو علامه حلی آشنا میشدم، احتمال آینده نگریش نسبت به کسی که تو مدرسه های دولتی شهرای کوچیک میخونه، بیشتره.)
اما بعد یه خورده فک کردن، متوجه میشم واقعاً خودتو در چه حدی میدونی که میخوای تو همچین جمع هایی باشی.
بعضی وقتها به اطرافیان آدم نیست، به خود آدمه و دقیقاً در سطحی که خودم هستم، اطرافیانی دارم.
حتی بعضا شده تو فیلما با دیدن یه زن خوب، بگم کاش همچین همسری داشتم. اما باز هم همون اشتباه رو میکنم. من خودم در حدی نیستم که بخوام چیزی بیشتر از ظرفیتم داشته باشم.
***
علیرغم این حرفا، به تأثیر بسیار زیاد معلم هم اعتقاد دارم. بعضی وقتا واقعاً نمیشه بیشتر از یه حدی خودتو بکشی حتی اگه خیلی زیاد تلاش بکنی. اما اگه از همون اول یه معلم و سرپرست خوب داشتی، میزان موفقیتت چند برابر میشد و سریعتر میتونستی به چیزی برسی(حتی اگه تهِ تهش چیزی هم نباشه، لااقل سریعتر به همین نکته که چیزی تهش نیست، میرسی )
کلاً به نظرم تو این مورد امتیاز به شهرای بزرگ تعلق میگیره.
امتیازهای شهرای کوچیک رو نمیگم. احتمالاً همه میدونن.
***
اگه بخوام کل فکری که در مورد زندگی کردن تو شهر کوچیک یا بزرگ میکنم رو بگم، به یه شعری از ناظیم حکمت پناه میبرم:
"تنهایی
چیزهای زیادی
به انسان می آموزد
اما تو نرو
بگذار من نادان بمانم..."
نمیخوام بگم تو شهر کوچیک آدمیزاد نادان میمونه، اما برخی از موقعیت های پیشرفت رو از دست میده اما در کل چیزی که تو شهر بزرگ از دست میده، به نظرم بیشتر از چیزیه که تو شهر کوچیک از دست میده.
حتی اگه من تو اوج دوران علامه حلی هم درس میخوندم، شاید بیشترشونو به دوستایی که الان دارم، ترجیح نمیدادم.
***
این متن یه قسمت از چیزیه که تو ذهنم با عنوان "بی خیالی" حک شده و فعلا روش زندگی منه. در ادامه منظور کاملترمو در وجه های دیگه میگم
- ۹۶/۰۱/۰۹