به فلاسفه عزیز پیشنهاد میدم یه موضوع جدید رو مطرح کنن با نام "فلسفه خستگی"
بعضی وقتها احساس خستگی آدمو از پادرمیاره.
شاید از خودم خستم.
خدایا واقعا نمیشد گاهی به جای یه آدم دیگه ای زندگی کنی و بفهمی که از دید بقیه هم دنیا به همون اندازه خسته کننده است؟
شاید هم از دست بقیه خستم.
اما تو این دنیا کیه که دوستانی گل و گلاب داشته باشه؟
با وجود خیلی چیزا، از زندگیم ناراضی نیستم. فقط احساس خستگی میکنم.
نمیدونم اینجور وقتها چی کار باید بکنم. شما میتونید سیلی بزنید تا من صورتمو سرخ نگه دارم؟
- ۹۵/۱۲/۱۰