میخوام حرفمو در قالب یه داستان تجربه شده بگم.
**
حدود 9 ماه پیش، تو مترو یه جریانی رو دیدم و به خاطر همون، مطلبِ تمرین برای ویژگی ای برای 10 سال آینده، رو نوشتم. گفتم شاید به لینک سر نزنید و به خاطر همین، اون قسمتِ مورد نیاِز مطلب واسه داستانو همینجا مینویسم:
«اون روز تو مترو مردی رو دیدم که بر خلاف بقیه که وقتی از مترو پیاده میشن، به سمت در خروجی هجوم میبرن، وقتی از مترو پیاده شد در نهایت ارامش بود و وقتی هم که میخواست متروی یه مسیر دیگه رو سوار شه و اون مترو جلوی اون، دراش بسته میشد و او هیچ کوششی نکرد تا فرار کنه و یه جوری خودشو به مترو برسونه و با نهایت ارامش رفت تا رو صندلی بشینه و منتظر متروی بعدی باشه،یه لحظه با خودم گفتم که ای کاش من هم چنین ویژگی ای داشتم و اثر اون لحظه تا حدی بود که تا همین الان هم ، آن چنان حسی رو دارم.»
چند روز بعد از نوشتن، از یکی از دوستان نظرشو راجع به این پست پرسیدم.
دوست من چون اون موقع، کتاب قوی سیاه رو میخوند، گفتش که تو این نوشته، مرتکب خطای قصه پردازی شدی. من هم چون اون موقع نمیفهمیدم اصلاً خطای قصه پردازی یعنی چی، پیش خودم گفتم حتماً درست میگه و پیش خودم حس خوبی نداشتم از اینکه یه خطایی انجام دادم.
گذشت تا این اواخر، وقتی کتاب قوی سیاه رو میخوندم، به نوشتهای برخورد کردم که دقیقاً همون پاراگراف خودم یادم اومد:
**
کلاً اینطور فکر میکنم که اشتباه کردن، واسه آدما هزینه ی چندانی نداره.
منتها اگه بخوام اشتباهاتمو کمتر کنم، سعی میکنم از کسی سوال بپرسم که به نسبت من اشتباهات خیلی کمتر (یا مثلا اشتباهات خیلی بزرگتری) انجام میده. و به نظرم این تجربه کردنه که باعث همچین تمایزهایی میشه.
(یه جورایی دیگه از کسی که هم قد و قواره خودمه، راجع به محتوای چیزی و این که اشتباهه یا نه، سوال نمیپرسم. اما در عوض نحوه نگارشمو از هر کسی که بتونم میپرسم.)
دونستن یه چیز باعث نمیشه که اون فرد حرف درست رو بزنه. در عوض، شاید تجربه کردن دلیلی بر این باشه که حرف درست تری رو بزنه.
***
این اولین پست راجع به اشتباه در وزن دهی به آدما:
اول اینکه ما به آدمایی که میدونن وزن بیشتری نسبت به آدمایی که تجربه کردن، میدیم.
و متاسفانه در اغلب موارد، رو این اشتباهمون هم اصرار داریم.
***
امیدوارم "دونستن"ـی که تو این پست منظورمه رو واضح گفته باشم.
دوستی که راجع به خطای قصه پردازی به من میگفت، به نظرم تنها داشت از رو کتاب چیزی رو میگفت نه اینکه اون قضیه رو دونسته باشه.
منظورم از "دونستن" تو این پست، توهمی از "دونستن"ـه که برخی از ماها داریم و حتی با همین توهم از دونستن هم، سر بعضیا رو شیره میمالیم.
- ۹۵/۱۲/۰۷