دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

حس تملک ابلهانه

یکی از نمودهای بدوی گری انسان ها میتونه این باشه که به هر چیزی به دیده مالکیت نگاه میکنن. شخصی که رو یه صندلی میشینه، 5 دقیقه میره و برمیگرده و میبینه شخص دیگه ای رو صندلی نشسته، شاید ناراحت بشه و این ناراحتی احتمالا ناشی از این هست که صندلی رو متعلق به خودش میدونسته.

این ابتدایی ترین مثال هست و شاید دیگه خیلی ها دچار این بیماری نباشن.

مثال یه خورده پیچیده ترش میتونه این باشه که وقتی یه کسی رو دوست داری، احساس میکنی طرف نباید کس دیگه ای رو دوست داشته باشه. به خاطر همین وقتی میفهمی با یکی دیگه است، احتمالا در متمدنانه ترین حالت ممکن ناراحت میشی و خودخوری میکنی. شاید چون اون فرد رو به خاطر یه مدت دوستی متعلق به خودت میدونی.

این هم مثال ساده ای هست.اما فکر میکنم یکی از پیچیده ترین مثالهاش(از نظر من) این باشه که از وجود بیماری های مختلف، ناراحت میشیم و احتمالا هر فحشی که بلد باشیم، نسبت به اول تا آخر عالم نثار میکنیم. 

اما این که خیلی از چیزها رو متعلق به خودت ندونی، یک انسانیت خاصی توشه و نوع والاتری از تفکر به شمار میاد. یکی از مصادیقش هم میتونه این باشه که انسان حتی اموال و دارایی های خودش(به اعتبار قانون) و حتی بدنش رو واسه خودش ندونه.

نکته ای که یکی از عزیرترین دوستانم بهش اشاره کرد اینه که یکی از دلایل شکست کمونیست ها احتمالا این بوده که در هر سند به جای این که فرد رو مالک یه چیزی بدونن اون فرد رو اجاره کننده ی اون چیز عنوان میکردن. اما از اونجا که انسان ها تمایل زیاد به تملک دارن، نتونستن وجود همچین چیزی رو تحمل کنن و فوقع ما وقع.



  • ۹۵/۰۸/۱۸
  • مرتضی خیری

نظرات (۰)

کسی نظری نداده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">