دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

حق پذیری مشروط

سلام.

یاد یه جمله ای افتادم که ازش خیلی خوشم میاد:"اگزوپری ای که من میشناسم،اگه خلبان هم نبود،دنیا را از جای بالاتری میدید".

یه چیزی هم که زیاد فکرشو میکردم و امروز تو خوندن یه کتابی به ذهنم رسید، اینه که واقعا چه جور دینی باید داشته باشم؟(منظورم از دین فقط ، اسلام  و مسیحیت و ... نیست.با این که من خودم الان یه مسلمونم اما 1-چرا باید مسلمون باشم؟ و 2-این که تو مسلمون بودنم چه جور مسلمونی باید باشم؟ تو این حین یاد یکی از حرفهای کرکه گور میافتم که میگه " اگه واقعا "مسیح"ی بوده و اونطور بلاها سرش اومده، از این که صبح تا شب تو عبادتگاه باشیم، نباید سرزنش بشیم. البته میخواد اینو مطرح کنه که یا باید اینطوری باشی و یا اگه قبول نداری، باید کلا قبول نداشته باشی، نه این که نصف حرفای مسیحو انجام بدی و نصفشو نه. الان یه چیزی که تو ذهن منم هست،اینه که خیلی وقتا از حرفای خودم تبعیت میکنم، در حالی که شاید پیامبرم یه حرف دیگه زده. نمیدونم شاید این هم مثل همون مواردی باشه که حق پذیر نیستیم و فقط دنبال حرف خودمونیم.(از این جا ، یه چیزی که به ذهنم میرسه ، اینه که حق ناپذیری یکی از دلایلش ،میتونه "عادت" باشه.من خودم، شاید اونقدر به چیزی عادت کردم که نبودنش رو واسه خودم بد میبینم و این باعث میشه تا در برابر یه حرف حق مقاومت کنم.) 

یکی از چیزایی که خیلی خوشم اومد در رابطه با حرفای قبلی بنویسم:جمله ای از "اسپینوزا"ئه:

"خدایا کمک کن تا در برابر سختی ها استقامت ورزم و به انچه پیش امده ، راضی باشم.

خطای خطاکاران و لغزش جاهلان را ببخشم و انچه را بد و بدبختی میگویند به چیزی نگیرم،چرا که همه امور طبق حکم سرمدی خدا، جریان میابد و در نظام عالم شری وجود ندارد".

  • ۹۴/۱۱/۱۶
  • مرتضی خیری

نظرات (۰)

کسی نظری نداده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">