دل نوشته هام

طبقه بندی موضوعی
  • ۱
  • ۰

عادت

پینوشت 1:یه بار نوشتم و پاک شد،به بار هم که انگلیسی نوشتم پاک کردم.این دفعه سومه.
پینوشت2:این حرفا ، یه خورده بی نظم نوشته شده و هیچ چیزی ازش نمیشه فهمید اما به نظرم حرفای درستین که خودم حداقل میفهمم چی گفتم.پس زیاد به خودتون فشار نیارید.
***
امشب میخواستم راجع به این که در اینده چه شخصیتی داشته باشم فکر کنم:(فکر میکنم این جور فکر کردنا از اون لحاظ خوب باشه، که چیزی رو که دوس داری تا اینده اونجوری باشی، از همین الان واسش زحمت بکشی و خودتو شبیهش بکنی فنه این که هر روز بدتر از دیروز و الاخون بالاخون بزرگ شی)(نکته خوب دیگشم اینه که ، که واقعا فکر میکنی ببینی که چیزی که در اینده میخوای بشی، چه جور چیزیه، شاید اصلا خوب نباشه!، پس نباید فقط فکر کردن باشه، باید نقدشم بکنی، اصلا به نظرم یکی از بهترین نقدها، نقد خودته. انسانی میتونه پیشرفت کنه که بتونه خودشو نقد کنه. خیلیا به خاطر همین در جا میزنن که اونقدر درگیر بدیها و عیب های دیگران و نقد بقیه میشه که کلا خودشونو فراموش میکنن)
نکته ای که راجع به شخصیت باید بگم اینه که اصلا چه تعریفی از شخصیت باید داشته باشم؟ شخصیت هر انسانی ،در واقع همون مدل ذهنیشه(به نظرم) چرا که همونطور که پادشاه رومی(اسمشو یادم رفته میگه،انسان ها رو از رو عادتاشون بشناسید و نه از روی انتخاباشون، چرا که عادتای انسانا در واقع همون چیزی که هستند رو نشون میده و چیزیه که تو کل زندگیشون جریان داره) حالا چه مدل ذهنی ای خوبه؟
همین الانش یه مدل ذهنی که دارم ، عدم اسراف کردنه. (در واقع ذهنم از اونجا اینطوری شده که رو در نمازخونه مسجدی که اغلب اونجا میرفتم ،نوشته بود"اسراف کاران برادران (یا استادان) شیطان اند" و فکر میکنم اگه هر روز یه همچین جمله ای روبروی خودت ببینی ، چه تاثیر عمیقی روت میتونه داشته باشه.اینو از این لحاظ گفتم که بدونیم اون حرفایی که جلوی بچه میزنیم چقدر میتونه تو زندگی اینده بچه تاثیر داشته باشه) این عدم اسراف خیلی، اخلاق خوبیه البته اگه به نظرم درست تعریفش کنی واسه خودت. الان من خیلی به نظرم خسیس شدم و این یه دلیلش احتمالا همین عدم اسرافه. اما خوبی بزرگش اینه اینه که تو وقت تلف کردن هم خیلی وسواس دارم. یعنی اگه وقتم تلف شه،یه جوری میشم. به هر حال یه نکته ای که همیشه باید تو یادم باشه اینه که اون مدل ذهنی ای که داری واسه خودت خیلی خوب تعریفش کنی(تا مثلا عوارضی نداشته باشه).
اما یکی از مدل ذهنی هایی که خیلی دوسش دارم، اینه که تو هر شرایطی بتونی یاد بگیری و با تجربه تر و با علم تر بشی. خیلی خوبه. انسانی که از هر فرصتی استفاده میکنه تا یاد بگیره، (البته به قضیه اسرافم هم ربط داره)، از هر فرصتی برا ی کمال خودش استفاده میکنه. و این جور فردی به نظرم خیلی از زیبایی های طبیعت هم لذت میبره. متاسفانه یه چیزی که مخل این مدل ذهنیه، اینه که ما تو هر کاری که میکنیم، فکرمون یه جای دیگس. اینه که از هر چیزی نفع خاص خودشو نمیبریم. وقتی نماز میخونیم،به فکر دنیاییم. وقتی به طبیعت میریم،به فکر درسومونیم. وقتی با دوستامونیم، به فکر اینیم که یه چیری بگم که مثلا ادم خاص تری باشم یا کلا به فکر چیزیم که از اون مجلس انتفاع خودشو نداشته باشم.یه همچین معضلی، خیلی بزرگه به نظرم. وقتی که انسان به ساده ترین خوبی ها هم عادت بکنه، هم یه همچین اتفاقی میافته. دیگه اون قدر تو دل طبیعت عادت کرده که حتی فکر هم نمیکنه که این برگ و این اب با چه خصوصیات منحصر به فرد و از چه راهی به این جایی که هستن میرسن. دیگه دقت نمیکنه که تو نمازی که میخونه ، باخداش داره حرف میزنه.(دیگه منم یادم میره که از خدا تشکر مکینم به خاطر دستی که بهم داده و میتونم خیلی راحت وبلاگ بنویسم.اگه نداشتم چی میشد مثلا.از چه طریقی میتونستم کارامو انجام بدم؟)
  • ۹۴/۱۱/۱۴
  • مرتضی خیری

نظرات (۰)

کسی نظری نداده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">